02-19-2014, 06:15 PM
اسم من ساراست
22سال سن دارم
انسان فعالی هستند و به نظر دیگران ادم عجیبیم
سختی هایی بود که کشیدم چه روحی چه جسمی
زمانی لبه ی پرتگاه ایستادم و به پرتگاه عمیق زیر پام نگاه کردم...
با خود فکر کردم اگر یک قدم جلوتر برم بازشگتم با سختی همراهه
فاصله گرفتم .یک گام به عقب برگشتم.ترس از سقوط همچنان با من بود ترس از برگشتن هم وجود داشت
ایستادم چند ماهی صبر کردم ... عزمم را جزم کردم و گامی دیگر به عقب برگشتم
هوای خوبی بود.نسیمی از سوی اب های پهناور پشت سرم روی گونه هایم حس میشد
حال زمانی بود که به پشت سر نگریستم.
درختان بلند و با شاخه های قهوه ای و برگها و بوته های سبزشان شکوفه های صورتی بین برگ ها و از میان تنه درختان دریای پهناور ابی پیدا بود
پرتگاه را فراموش کردم و به سوی اقیانوس حرکت کردم
هر روز شوقم برای لمس کردن و قوطه ور شدم در اب بیشتر بیشتر میشود...
((آینده را پیش بینی کنین... سارا به کجا خواهد رفت؟
( تا قبل از 5 سالگی در خانه های اجاره ای این ور و اونور بودیم.
اولین البالویی که خوردم را هیچوقت فراموش نمیکنم.ما پول زیادی برای خرج نداشتیم.
وقتی 9سالم بود روده ام را عمل کردم.
وقتی 13 سالم بود مخچه ام را عمل کردم.
وقتی 15سالم بود تصادف کردم
وقتی 18سالم بود رشته ایتی که خیــــــلی دوست داشتم قبول شدم
وقتی 21سالم بود مخچه ام را دوباره عمل کردم
وقتی 21 سالم بود دلم را عمل کردم
وقتی 22سالم بود برای اولین بار معدل دانشگاهی ام 18.50 شد
وقتی 22 سالم بود در شرکت کامپیوتری شروع به کار کردم
وقتی 22 سالم بود در شرکت ... نماینده فروش شدم
لینک داستان زندگیم
آدرس ایمیل
22سال سن دارم
انسان فعالی هستند و به نظر دیگران ادم عجیبیم
سختی هایی بود که کشیدم چه روحی چه جسمی
زمانی لبه ی پرتگاه ایستادم و به پرتگاه عمیق زیر پام نگاه کردم...
با خود فکر کردم اگر یک قدم جلوتر برم بازشگتم با سختی همراهه
فاصله گرفتم .یک گام به عقب برگشتم.ترس از سقوط همچنان با من بود ترس از برگشتن هم وجود داشت
ایستادم چند ماهی صبر کردم ... عزمم را جزم کردم و گامی دیگر به عقب برگشتم
هوای خوبی بود.نسیمی از سوی اب های پهناور پشت سرم روی گونه هایم حس میشد
حال زمانی بود که به پشت سر نگریستم.
درختان بلند و با شاخه های قهوه ای و برگها و بوته های سبزشان شکوفه های صورتی بین برگ ها و از میان تنه درختان دریای پهناور ابی پیدا بود
پرتگاه را فراموش کردم و به سوی اقیانوس حرکت کردم
هر روز شوقم برای لمس کردن و قوطه ور شدم در اب بیشتر بیشتر میشود...
((آینده را پیش بینی کنین... سارا به کجا خواهد رفت؟
( تا قبل از 5 سالگی در خانه های اجاره ای این ور و اونور بودیم.
اولین البالویی که خوردم را هیچوقت فراموش نمیکنم.ما پول زیادی برای خرج نداشتیم.
وقتی 9سالم بود روده ام را عمل کردم.
وقتی 13 سالم بود مخچه ام را عمل کردم.
وقتی 15سالم بود تصادف کردم
وقتی 18سالم بود رشته ایتی که خیــــــلی دوست داشتم قبول شدم
وقتی 21سالم بود مخچه ام را دوباره عمل کردم
وقتی 21 سالم بود دلم را عمل کردم
وقتی 22سالم بود برای اولین بار معدل دانشگاهی ام 18.50 شد
وقتی 22 سالم بود در شرکت کامپیوتری شروع به کار کردم
وقتی 22 سالم بود در شرکت ... نماینده فروش شدم
لینک داستان زندگیم
آدرس ایمیل